-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 مردادماه سال 1389 19:31
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 مردادماه سال 1389 19:31
-
hating
جمعه 22 مردادماه سال 1389 19:25
love is dieing in my heart. hate hate hate hate hate . hate hate hate hate hate hate hate of all. of all. hate hate of any body is leaving in this world. of any body. of other. of world just love one person. who is in my heart. and they can't give him of mine. he is always in my dreams . i know one day i'll see him....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 مردادماه سال 1389 12:03
میدونم منو نمیخوای نمیخوای پیشم نمیای میدونم چشماتو بستی زدی عهدتو شکستی یاد وقتی بد نبودی واسه قلبم غم نبودی یاد بارون و تن تو درد دلهای من و تو لحظه های با تو بودن گریه با تو نبودن ما و اون نم نم بارون یاد گلهای تو گلدون یاد اون غم قدیمی یاد اون یار صمیمی وقتی گفتی منو داری منو تنهام نمیذاری نمو بیکس جا گذاشتی تو...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 مردادماه سال 1389 21:15
چشم های منتظر به پیچ جاده دلهرهای دل پاک وساده پنجره ی بازوغروب پاییز نمنم بارون توخیابون خیس یادتوهرتنگ غروب توقلب من می ک.به سهم من از باتو بودن غم تلخ غروبه غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده تو ذهن کوچه های آشنایی پرشده ازپاییز تن طلایی تو نیستی و وجودمو گرفته شاخه ی خشک پیچک...
-
من و تو
پنجشنبه 14 مردادماه سال 1389 20:27
تویی تویی به خدا ، عشق و آرزوی منی به سینه تا نفسی هست بی قرار توام تویی تویی به خدا ، جان و عمر و هستی من بیا که جان به لب اینجا در انتظار توام من و تو ایم که در اشتیاق می سوزیم من و تو ایم که در انتظار فرداییم اگر سپیده فردا دمد دگر آن روز من و تو نیست میان من و تو ماییم. خدایا ، وحشت تنهاییم کشت کسی با قصه من آشنا...
-
گل
چهارشنبه 13 مردادماه سال 1389 15:58
گفته بودی اگه واسم گل بیاری اونو تو اتاقت توی گلدون میذاری گفتی برگهای این گل شماش روزای عشق مدتی که برگها ریختن ، تو اونارو نمی شمری نکنه به جای من کسی برات گل میاره میدونم تو اتاقت نشستی و گلهای اونو میبینی کاش میشد زیر گلدون برگهای ریخته شدمونم ببینی
-
میروم
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 21:02
میروم ز دیده ها نهان شوم میروم که گریه در نهان کنم یا مرا جدایی تو میکشد یا تو را دوباره مهربان کنم
-
new
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 21:01
ای صمیمی ، ای دوست ، گاه و بیگاه لب پنجره خاطره ام می آیی ، ای قدیمی ، ای خوب . تو مرا یاد کنی یا نکنی ، من به یادت هستم. بوسه تنها تصادفی است که خصارتی ندارد . آغوش تنها پارکینگی است که جریمه ندارد . محبت تنها هدیه ای است که کادو ندارد . و تو تنها کسی هستی که همتا نداری. دوستت دارم. زندگی یعنی : بخند ، هرچند که...
-
بهترین من
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 21:00
خوب خوب ، نازنین من نام تو مرا همیشه مست میکند بهتر از شراب بهتر از تمام شعرهای ناب نام تو ، گرچه بهترین سرود زندگی است من تو را به خلوت خدایی خیال خود: ((بهترین بهترین من )) خطاب میکنم ((بهترین بهترین من ))
-
دیره
یکشنبه 10 مردادماه سال 1389 20:12
شب و سکوت چشمای تو خبر از جدایی میده ناز سرد اون نگاهت واسه من لالایی میگه آروم آروم ، ذره ذره ، میگه اون دلت می میره دیگه دیره ، دیگه دیره ، دل تو جایی اسیره دیگه دیره میدونم ، آخرشم این آسمونه میخواد از دوری تو برای من تا صبح بخونه بخونه اون که می خواستی داره از پیش تو میره دیگه دیره میدونم دل تو جایی اسیره دل من...
-
دیره
یکشنبه 10 مردادماه سال 1389 20:12
شب و سکوت چشمای تو خبر از جدایی میده ناز سرد اون نگاهت واسه من لالایی میگه آروم آروم ، ذره ذره ، میگه اون دلت می میره دیگه دیره ، دیگه دیره ، دل تو جایی اسیره دیگه دیره میدونم ، آخرشم این آسمونه میخواد از دوری تو برای من تا صبح بخونه بخونه اون که می خواستی داره از پیش تو میره دیگه دیره میدونم دل تو جایی اسیره دل من...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 مردادماه سال 1389 15:30
ماه ، چه عاشقانه زمین را نگاه میکنی ماه ، بی ریا ، چه بی آلایش نور خود را به زمین می افکنی ماه ، چه بغضی داری وقتی ابرها بین تو و زمین قرار میگیرند ماه ، چه ساکت و پاک به زمین نگاه میکنی ماه ، به تو حسودی میکنم میدانی کسی شبها تو را نگاه میکند که من می پرستمش ماه ، میدانی در چشمان کسی جای داری که همه وجود من است ماه ،...
-
ماه
پنجشنبه 7 مردادماه سال 1389 17:26
-
سرنوشت
پنجشنبه 7 مردادماه سال 1389 12:06
من از او در غروبی سرد که اشعه آفتاب غروب ، قدرت گرم کردن دستهایمان را نداشت جدا شدم. من چشمهای اشک آلود او را هنگام وداع فراموش نخواهم کرد.او رفت و من در آن کوچه تنها با یاد او ماندم . چند قدمی دنبال او رفتم و او ناگهان برگشت و برای آخرین بار صورتش را نظاره کردم. برای آخرین بار برای من دست تکان داد و برای همیشه غبار...
-
my heart
پنجشنبه 7 مردادماه سال 1389 12:03
چند روزیست خانه دل رو به ویرانی است هوا ابریست ، دل بی سرپناه و و هوا طوفانی است چند روزیست دلم هوای دیدن تو را کرده هوس شنیدن صدای زیبای تو را کرده چند روزیست داغ جدایی خورده بر دلم سوخت این دل اما هوس گرمی دستای تو را کرده چند روزیست از غروب سرد جدایی گذشته مهر تو اما از این دل سوخته جدا نگشته چند روزیست قایق چشمم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 2 مردادماه سال 1389 17:15
در هیاهوی نگاهت عشق را با همه وجود دریافتم . در تلاطم اشکهایت جدایی را حس کردم و از صدای نرم پاهایت رفتنت را نظاره کردم. با گرمی دستهایت سوزش خورشید را لمس کردم . با سرخی لبهایت هزاران دشت شقایق را تجربه کردم. با نگاه کردن به تو هزاران هزار فرشته را روی زمین میدیدم و با لبخند تو امید را در زندگی دیدم.در پوشش رنگین تو...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 مردادماه سال 1389 18:50
باز دلها بی تاب است باز باران است باز باران دلهایی را عاشق کرده در گوشه ای دیگر دو یار را ازهم جدا کرده باز صدای ناز و قشنگش در کوچه پیچیده باز در این کوچه بوی خاک نم خورده ، بوی باران پیچیده باز باران ، اشکهای عاشقی را درمیان خود کشیده باز معشوق در میان باران شبانه اشکهای عاشق خود را ندیده باران می آید در این هنگام...
-
برف
جمعه 1 مردادماه سال 1389 18:48
از پشت پنجره های انتظار آمدن باران همراه با برف را نظاره میکنم. گاهی چند قطره باران و گاهی چند برف سفید . بخار روی شیشه ، سرمای سخت زمستان را به نظاره نشسته است و من با پاک کردن آن به کوچه نگاه میکنم. کوچه غرق سکوت است ، گویی تا به حال کسی از آن رد نشده و او منتظر عابریست که از او بگذرد و رد پایی از خود بر روی سفیدی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 31 تیرماه سال 1389 19:09
وقتی کسی را دوست دارید ، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود . وقتی کسی را دوست دارید ، در کنار او که هستید ، احساس امنیت می کنید . وقتی کسی را دوست دارید ، حتی با شنیدن صدایش ، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید . وقتی کسی را دوست دارید ، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید . وقتی کسی را دوست...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 تیرماه سال 1389 20:31
به خودم قول میدهم تورا فراموش کنم به خودم قول میدهم خاطرات روزهای با تو بودن را فراموش کنم به خودم قول میدهم جمله های عاشقانه ات رافراموش کنم به خودم قول میدهم نگاه معصومانه ات را فراموش کنم به خودم قول میدهم لبخندهای شیرینت را فراموش کنم به خودم قول میدهم تصویر زیبای چهره ات را ازذهنم پاک کنم به خودم قول میدهم دیگر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 21:17
به زندان خیانت هم کشانی دوستت دارم چه سود از مهر ورزیدن چه حاصل از وفا کردن مرا لایق بدانی یا ندانی دوستت دارم هرکسی گفت برای تو مردم دروغ گفت من راست گفتم که برای تو زنده ام. اگر جرات عاشق شدن را نداری لا اقل لیاقت معشوق بودن را داشته باش. چرا رفتی؟ من که با رنگ چشمات ، همیشه دنیا رو میدیدم. من که با یه تار موت ، به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 16:52
{ کوچه های برفی شهر } چرا در آسمان سینه من هنوز ابری خیال گریه دارد چرا تا میکنم یاد از تو ناگه غمی در سینه ام پا میگذارد چرا در کوچه های برفی شهر نمیبینم نشان از جای پایی چرا از ساز هستی هم نخیزد در عمق این فصل ها صدایی چرا هرشب که مهتاب زمستان حریر برفها را میبیند ز پشت پنجره می دوزم آرام نگه بر کوچه آشفته دلتنگ که...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 12:16
راست است این سخنان: من چنان آینه وار در نظرگاه تو استادم پاک که چو رفتی ز برم چیزی از ماحصل عشق تو برجای نماند در خیال و نظرم غیر اندوهی در دل ،غیر نامی به زبان جز خطوط گم و ناپیدایی در رسوب غم روزان و شبان برای زیستن دو قلب لازم است :قلبی که دوست بدارد ، قلبی که دوستش بدارند.قلبی که هدیه کند ، قلبی که بپذیرد. قلبی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 27 تیرماه سال 1389 20:26
گفتم اسیرعشقی ، عشقی که بی جوابه گفتی تو هم اسیرباش باور کنش ثوابه گفتم بدون برا من عشق معنایی نداره گفتی تو عشق من باش انگار دیگه بهاره گفتم که طعم عشق روازبد کسی چشیدی گفتی در اشباهی تو عاشقی ندیدی گفتم برو که عشقت لایق من نمیشه گفتی که تنها تویی برای من همیشه گفتم بدون که این قدر من ارزشی ندارم گفتی که این ارزشو...
-
all about us
یکشنبه 27 تیرماه سال 1389 20:14
من ماندانا هستم .از تهران منطقه 5 .خوشحالم که به این وب اومدید . منو دوستام تمام سعی خودمون رو برای هرچه بهتر شدن این وب میکنیم . تمامی داستان ها و تصاویر توسط من و دوستام {تینا و دنیا و دنیز } جمع آوری شده . اولین چیزی که دوست دارم در مورد ما بدونید اینه که ما این سایت رو برای تمامی افراد شکست خورده در عشق یا کسایی...